شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مر
فردا هشت صبح با استادی کلاس داریم که به نظرم آل پاچینو وطنی ه! خب آخه لعنتی چرا تو باید این همه جذاب باشی؟ اون مدرک خفن از آمریکا، اون چین گوشهی چشمات وقتی میخندی، اون خط اتوی لباسهات ! شلواری که به زیباترین شکل روی کفشت میایسته، اون روپوش سفیدت که خوش دوختترین روپوشیه که تا حالا دیدم، تمرکز میذاره واسهی آدم؟ من حتی به ساسونهای روپوشش هم دقت کردم.
بعد اینا همه به کنار، استادمون متولد سال ۴۲ ه! میفهمی؟ ۴۲! الحق و الانصاف، جذابی
شب عیده.شب میلاد امام حسین * باید همه شاد وخوشحال باشیم ولی نیستیم و این خیلی برام ناراحت کننده س.چی فکر میکردیم چی شد....
حداقل به خاطر امامی که اینقدر ادعای دوست داشتنشو داریم باید یه حرکتی بزنیم. خدایاااا به حق بهترین بندگانت
بهترین خیرها را سر راهمون قرار بده و منو از این نگرانی در بیار.
*عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند...
رمضان آمد و مهمان تو خواب است خدایا !راه گم کرده و دنبال ثواب است خدایا !
نیست ساقی و زمین یک دل آباد نداردحال مردان خرابات خراب است خدایا !
آبرو با بر و رویی برود گر تو نگیرینقش دینداری ما نقش بر آب است خدایا !
این که، این سوی نقاب است، که دل میبَرَد از خلقبگذر از آنکه در آن سوی نقاب است خدایا !
کی شود سوی تو بیرنگ و سبک بار سفر کرد؟تا که این سفره پر از رنگ و لعاب است، خدایا !
یار در خانه و عمری است که ما گِرد جهانیماین خودش سخت ترین شکل عذاب اس
دانلود آهنگ جدید محسن چاوشی به نام ضمیر خودسر
Текст песни zamire khodsar Mohsen Chavoshi
طعم همه خشک است حقیقتНа вкус вся сухая правда
شیرین شوم از شهد شکوهتСладкий из твоего славного нектара
ای خسرو شیرین دهنان قند دمادم
ادامه مطلب
۱۷۳- عشق داند درنظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند عاقلان نقطه پرگار و جودند ولی عشق داند که درین دایره سرگردانند عهد ما بالب شیرین دهنان بست خدای ما همه بندهاین قوم خداوند انند مفلسانیم و هوای می … عشق داند – در نظربازی ما بیخبران حیرانند – غزل ۱۹۳ – ۱۷۳
منبع : فالگیر
ما عاشق و دلبسته و حیران شماییم
تا روز ابد ریزه خور خوان شماییم
عشق است غلامی ز غلامان شماییم
در هر دو جهان دست به دامان شماییم
ای آیت حق ، گوش به فرمان شماییم
ای خاک مزارت شده آرامش دل ها
احیای بقیع و حرمت خواهش دل ها
حبت سبب مستی و آسایش دل ها
اشک غمتان علت بخشایش دل ها
ما تا به ابد مضطر و گریان شمائیم
در نیمه ی شب قلب شریفت که شکستند
سجاده کشیدند و ره میکده بستند
این بد دهنان جملگی از نطفه ی پستند
رفتید پیاده همه بر اسب نشستند
زین غم همگی پاره
+میلاد امام موسی کاظم ع مبارک باشه:) ان شاءالله به سلامتی و خوشی
+مامانم گفته بود واسم توئیتر نصب کن گفتم فضاش خوب نیست و فامیل ها همه تو اینستا هستن توئیتر رو ول کن بیا اینستا نصب کنم(من خودم اینستا ندارم) الان بعد از حدود 2ماه گفته توئیتر رو هم نصب کن، بنظرتون دقیقا چیکار کنم؟
1.نصب کنم،خودم دیلیت کنم
2.نصب کنم،خودم بلاکشون کنم
3.براشون توئیتر نصب نکنم
4.مامانت هستم دیدن نتیجه^_^
پ.ن1:
یکی از علت هایی که میگم توئیتر نصب نکنم اینه که اونجا هم مثل
یک چشم زدن فرقت می تاب نداریم
تا شیشه به بالین نبود خواب نداریم
تا بوسه چند از لب پیمانه نگیریم
چون شیشه خالی به جگر آب نداریم
در روز حریفان دگر باده گسارند
ماییم که می در شب مهتاب نداریم
از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم
از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم
از نقش تو فانوس خیالی شده هر چشم
چون شمع عجب نیست اگر خواب نداریم
در دایره بی سببی نقطه محویم
هرگز خبر از عالم اسباب نداریم
آیی
هلاک شد
قاتل خورشید
درسحرگاه تموز
ظل آن ماذنه ی بید رشید.
به خاک شد
شیشه ی احوال شراب
درخم اندر خم گیسوی شبان آذر
واقع در دشت تب وتاب شباب
بعد از آن مویه ی مرداد
که به دنباله ی معشوق
دویدم نرسیدم
به سر وعده ی مسبوق
تو به دنبال هلال مهتاب
من به پی جویی آب وآداب
در سپیده دم شش گوشه ی ماه آذر
تا رسیدیم به آفاق سحاب ارباب
در شب چهارده بهمن شیرین دهنان
بازگشتم به همراه تو و رایحه ی وقت اذان
خبرازحاشیه ی ماه دی وصحنه ی خرداد
راستیتش اولین بار تو این پست بود که دو تا کامنت دادم و بعدش احساس کردم میشه متن رو یهکم موزونتر نوشت. قبلترها، مثلا وقتی خیلی (خیلی) بچه بودم، سععععی میکردم که شعر بنویسم (چنان که سعی میکردم قصه بنویسم)، قافیه و ردیف و وزنم میشناختم، ولی چون مضمون و کلماتشون کپی شعرهای حافظ و سعدی و اینا میشد (از خودم نه اطلاعات داشتم نه دایره واژگانی وسیع) از همهشون بدم میومد و به هیچکس هم نشون نمیدادم. ناامیدانه ول کردم و همیشه هم تو دلم گفتم
خیلی سال پیش بود،زمانی که خاله با گریه از خواب
نمی پرید،دستانش نمی لرزید،گوشه چشمانش اشک قلاب نمی انداخت و فکر نمی کرد که دایی
بیست ساله همیشه بیست ساله ام ،بچه هایش را به دستان او سپرده،خواب نمی دید که
چادرش را به سرش کشیده و در شهر دنبال بچه های دایی می گردد.خیلی سال پیش بود آن
وقت ها که خاله جانم هنوز صورتش مثل ماه شب چهارده می درخشید و تلخی زندگی
لبخندهایش را کج نکرده بود.سوار اتوبوس های پر از زنهای زنبیل به دست بچه به بغل
می شدیم و می رفتی
درباره این سایت